مانیا درگیر تولدهای پشت سرهم
سلام بچه ها من بالاخره تونستم یه سری به وبلاگ بزنم چون این روزا حسابی درگیر جشن و .... بودیم البته راستشو بخواید نصفه بیش تر خانواده ی ما شهریورین اگه خدا بخواد ماشالا این یکی تولدش تموم نشده تولد اون یکی شروع میشه ولی بازم همین که همه دور هم شادیم خودش نعمتیه امیدوارم همه ی خانواده ها با هم شاد باشن .خوب از روز تولد مامانم شروع می کنم خدا رو شکر تونستیم یه تولد خیلی خوب دور هم بگیریم و این که حسابی از دست مانیا شاکی شدم چون اصلا نذاشت ازش عکس بگیرم همش میدوید این ور و اون ور بعد هم چند روز بعد تولد پدر بزرگمون رو گرفتیم در تاریخ 15/6/93.امیدوارم همیشه سالم و سلامت در کنارمون خوش باشه خدا رو شکر مانیا گذاشت یه 2 تا دونه عکس ازش بندازم اونم با هزار جور بدبختی .حالا دیگه منتظر تولدای دیگه هستیم این روزا انقدر کیک خوردیم که دیگه حالمون داره بد میشه دیگه چی بگم از روزهای مانیا .مانیا روز به روز با نمک تر و دوست داشتنی تر میشه خیلی کارای بامزه ای انجام میده ولی از همه بدترش اینه که تا میام از کارای بانمکش عکس بگیرم میدوه میره وایییییییییی از دست تو مانیا اون موقعست که می خوام خودمو بزنم بازم با این حال دوسش دارم .
اینم از عکس های مانیا خانم و تولدایی که پشت سر گذاشت
این هم از مادر بزرگ و پدر بزرگ عزیزم امیدوارم همیشه سرزنده باشین
و در آخر مانیا خانم که آخر تولد حسابی خسته شد