اوضاع و احوال
سلام به همه این روز ها اصلا وقت برای نوشتن ندارم تا این که امروز بعد از یک ماه بالاخره تونستم بیام .از حال و احوالت بگم که حسابی بلا شدی جوری که ادم دیوونه میشه ولی همین شیطونیاته که جیگرت کرده این روز ها عاشورا تاسوعا رو میگذرونیم هوا سرده و بارونی کمی هم دلگیر ولی ما تا وقتی که همدیگرو داریم همیشه شادیم
حرف های جدیدی که میزنی :
دادا>>>>دایی محمد سبت >>>>>سمانه جون
تفش >>>>>کفش اتیس>>>>>اتیش
عدش<<<<عدس سی سیر<<<<شیر
تبع<<<<<تبلیغات پاش<<<<<پاشو
پاک<<<<<پارک پ پ<<<<<خوردنی
پوفی<<<<غذا نیس<<<<<نیست
اچی<<<<اجی تشم<<<<<<چشم
و............................................
خلاصه بگم از دستت خیلی می خندیم وقتی می خوابی خونمون خیلی سوتو کور میشه همیشه دوستت داریم
ببخشید اگه دیر به دیر برات مینویسم چون میدونی که من درس و مدرسه دارم
خوهر بزرگ داشتن همینه دیگه